تا به حال فکر کردید که چرا زندگی کردن سخت است؟
در این مطلب به پرسش های موجود درباره ی سختی زندگی پاسخ داده می شود.
چرا؟ وقتی زندگی سخت است، راهی برای رسیدن به آرامش وجود دارد؟ چرا آدمها سرطان میگیرند؟ چرا زلزله میآید و شهرها را نابود میکند؟ چرا آدمها مجبورند سخت کار کنند تا پول کافی برای سیر کردن خانوادهشان داشته باشند؟
همه ما در ناخودآگاهمان به چنین سوالاتی فکر میکنیم. اما به صورت هوشیارانه خیر. ما آنقدر درگیر زندگی کردن هستیم که به ندرت مکث کرده و میپرسیم چرا؟
اما روزی اتفاقی میافتد که بیدارمان میکند. والدینمان طلاق میگیرند. دختر همسایه دزدیده میشود. یکی از خویشاوندان سرطان میگیرد. این اتفاقات ما را برای مدتی بیدار میکند… اما باز به همان حالت انکار سابق برمیگردیم تا زمانیکه دوباره اتفاقی بیفتد و هوشیارمان کند. این باعث میشود فکر کنیم که مشکلی وجود دارد. یک چیزی کاملا اشتباه است. زندگی نباید اینطور باشد.
خوب، چرا اتفاقات بد روی میدهد؟ چرا این دنیا جای بهتری نشده است؟
در کتابهای مذهبی برای این سوالات پاسخهایی آمده است اما این آن جوابی نیست که بیشتر آدمها دوست داشته باشند بشنوند: دنیا اینطور است چون ما آدمها اینطور خواستهایم. ادامه مطلب...