تحقق قلب جهان و مغز جهان در پیکره زمین

با توجه به آنچه که در مقالات: «جایگاه سیستم ارگانیک در قدرت کلان»، «جایگاه سیستم سایبرنتیک در قدرت کلان» و «بررسی نظریات ژئوپلیتیک در صد سال اخیر» بیان شد، می‌توان برای نتیجه‌گیری کلی و اثبات این مطلب که کشورهای پنج چشم چگونه به «مغز جهان» تبدیل شده‌اند، اقدام نمود.

ابتدا مروری کوتاه بر ماحصل مقالات مذکور خواهیم داشت:

 

1- آنچه که بعنوان نتیجه نهایی از بررسی سیستم ارگانیک بدست آمد، اینست که حکومت‌های جهان بر اساس این نوع سیستم طراحی شده‌اند و در حال حاضر نیز پایه‌های قدرت همه حکومت‌ها بر این نوع سیستم استوار گشته است اما در قرنی به‌سر می‌بریم که بعضی کشورها همانند ایالات متحده آمریکا، شروع به تغییر ماهیت قدرت نموده و در حال گذر از سیستم ارگانیک هستند. همچنین بیان شده که مدل سیستماتیک پس از ارگانیک، سیستم سایبرنتیک است.

 

2- در بررسی سیستم سایبرنتیک به این نتیجه رسیدیم که حوزه‌های قدرت تغییر خواهند کرد و عامل اصلی قدرت به «میزان و نوع کنترل» بر محیط بستگی پیدا می‌کند و این کنترل تنها در صورتی میسر است که اشراف اطلاعاتی داشته باشیم. این اشراف اطلاعاتی به سبب انجام کار ممکن است و واضح است که برای انجام امور اطلاعاتی، نیاز به تسلط بر منابع انرژی داریم. پس لازم است به انرژی دست یابیم تا از طریق مصرف آن اشراف اطلاعاتی بر محیط حاصل گردد که در نهایت به ایجاد کنترل بر محیط منتج می‌شود.

 

3- با مرور نظریات صد سال اخیر ژئوپلیتیک، این امر روشن شد که ارزش خشکی‌های زمین برابر نیست و قسمت خاصی از خشکی‌ها همواره بر دیگر خشکی‌های زمین از حیث تحکیم پایه‌های قدرت جهانی یک حکومت، برتری دارد و این قسمت خاص «هارتلند» نامیده شده است. از سال 1905 الی 2000 میلادی، منطقه آسیای میانه و شمال قفقاز دارای این ویژگی بوده ولی با گذر از سال 2000 مسلادی، هارتلند به درون مرزهای جمهوری اسلامی ایران منتقل گشته است. لذا جمهوری اسلامی ایران قلب جهان است و این موجب شد تا آمریکا که همواره به دنبال تصاحب و تسلط بر هارتلند بوده، از دسترسی به خواسته‌اش دور بماند.

 

ایران قلب جهان

 

با توجه به مقدمات فوق، آنچه حکومت ایالات متحده بعنوان مدل جایگزین در نظر گرفت، مفهوم جدیدی با عنوان «Brain land» یا «مغز جهان» بود. با این مضمون که اگر پهنه خشکی‌های زمین و به تبع کشورهای آن را همانند پیکره انسان در نظر بگیریم، برای حفظ بقاء این پیکره نیاز است که هم قلب وجود داشته باشد و هم مغز. البته قلب وظیفه خون‌رسانی به کلیه اندام‌های بدن را بر عهده دارد و مغز بر کلیه ارتباط‌ها و سیستم‌های عصبی بدن حاکم است و عمل و عکس‌العملی صورت نمی‌گیرد مگر آنکه از طریق مغز مجوز آن صادر گردد (در مورد اعمال ارادی و واکنش‌های غریزی).

 

آمریکا - مرکز مغز جهان

 

به همین نسبت، پس از آنکه تلاش آمریکا برای تبدیل شدن به قلب جهان بی‌نتیجه ماند، جایگاه مغز را در نظر گرفت. از این رو چون برای تبدیل شدن به مغز باید سیستمی ایجاد می‌نمود که کلیه ارتباط‌های جهانی را در کنترل خود بگیرد، لذا اولاً لازم شد که سیستم حکومتی خود را بطور آهسته از ارگانیک به سایبرنتیک تغییر دهد و ثانیاً فضایی ایجاد کند که ارتباطات جهان از طریق آن صورت گیرد در حینی که مغز کنترل آن تنها در اختیار خودش باشد.

 

با چنین پیش‌زمینه‌ای، آژانس امنیت ملی به کمک «سرفرماندهی ارتباطات دولتی بریتانیا» شروع به کار نمود. همچنین به مرور «پایداری امنیت ارتباطات کانادا»، «اداره امنیت ارتباطات دولتی نیوزلند» و «اداره سیگنال‌های استرالیا» نیز به این جریان افزوده شدند که منجر به ایجاد توافق‌نامه UKUSA موسوم به «پنج چشم» شد.

 

بر اساس این قرار داد مقرر شد که هرکدام از پنج سازمان فوق، بخشی از کره زمین را تحت پوشش جاسوسی خود قرار دهند که در مجموع از تجمیع اطلاعات حاصل این سازمان‌ها، اطلاعات کلی تمامی ارتباطات کره زمین بدست آمده و در سرورهای آژانس امنیت ملی، پس از پالایش ئ دسته‌بندی، ذخیره می‌شود.

 

همچنین طرح مشترک سازمانی میان این پنج سازمان که کاربرد وسیعی در زمینه جاسوسی و شنود اطلاعات جهانی دارد، با نام «اشلون» راه‌اندازی شد و در حال حاضر بطور گسترده‌ای مشغول بکار است. با تحقق چنین روندی، پنج کشور مذکور، به پنج چشم جهان و نهایتاً مغز کنترل‌گر جهانی مبدّل شدند و ما به ازاء قلب جهان در جمهوری اسلامی ایران، مغز جهان در ایالات متحده آمریکا با مشارکت این پنج کشور انگلیسی زبان شکل گرفت.

منبع:nsainfo